چرا حکومت تهران از اعدام زنی که به «زنا» متهم کرده است هراس دارد؟

عبدالرحمن الراشد،نويسنده برجسته روزنامه الشرق الأوسط (چاپ لندن) در سرمقاله شماره ۳ ژانويه اين نشريه بين المللی مينويسد،

حکومت تهران روز يکشنبه هفته جاری ۱۲ نفر را به جرم قاچاق مواد مخدر اعدام ميکند، همانطور که ظرف يک سال گذشته بيش از ۱۷۰ نفر را به اتهام های سياسی و مشابه آن، پای طناب دار کشانده و اعدام کرده است. اما چهار سال از اعدام زنی که به وی اتهام «زنا» زده است،سر باز ميزند. زنی که از زمان صدور حکم در زندان مانده بود ناگهان تصاويرش در حال خوردن غذا همراه فرزندش آشکار ميشود ، تصاويری که وی را در در سلامت و رفاه کامل نشان ميدهند!

چرا قضیۀ خانم سکينه آشتيانی مانعی ميشود بر روی ريل آهنينی که اعدام صدها انسان تا کنون بر روی آن جريان داشته است و چرا تا به اين اندازه مجامع بين المللی و جامعه داخلی ايران را به چالش کشانده است؟

چگونه، نظامی که به رغم اعتراضات جهانی همچنان در حال پيشبرد برنامه تسليحاتی و هسته ايست، از اعدام فقط يک «زن» عاجز ميماند؟

زنی که شخصيت مشهوری نيست و هيچگونه اتهام سياسی هم متوجه وی نبوده،اکنون يک جريان اعتراضی سهمگين جهانی را موجب ميشود که اعتبار و روابط بين المللی حکومت تهران را تحت تاثير قرار داده است. هراس  حکومت از عواقب اجرای حکم عيله اين بانو، دو روزنامه نگار آلمانی را که قصد مصاحبه درباره شرايط وی را داشتند، به اتهام جاسوسی روانه زندان کرده ميکند. اکنون اما حکومت تهران خود را در محاصره همه جانبه اعتراضات جهانی يافته است که سازمان ها و انجمن های دفاع از حقوق بشر آن را رهبری و هدايت ميکنند. بارش اين اعتراضات حتی از سوی پشتيبانان حکومت تهران نظير چين و برخی کشورهای آمريکای لاتين ،جمهوری اسلامی را بی نصيب نميگذارد تا آنجا که گروه های چپگرای غربی معترض به تحريم های اقتصادی عليه ايران را به همدردی با خانم سکينه آشتيانی وا ميدارد.

چنين است که برای تأکيد بر قاتل و زنا کار بودن وی  و اينکه هيچ ترديدی از سوی حکومت در اين باره وجود ندارد، نظام تهران به اجرای نمايشی ديگر روی می آورد و اين بار کمدی تر از پيش . يک نمايش تلويزيونی که در آن،زن محکوم به اعدام  را در خانه خود و خارج از محيط زندان در حال خوردن غذا با فرزندش به تصوير ميکشد .در حين اجرای اين نمايش تلويزيونی، سکينه و فرزندش، وکيل سابق را به درغگويی متهم کرده و به انتقاد از دو روزنامه نگار آلمانی پرداخته و در مقابل دوربين تلويزيون دولتی از قصد خود برای شکايت از اين دو روزنامه نگار به اتهام تحريف وقايع خبر ميدهند.

از همه بدتر، اظهارات پسر سکينه در تائيد زناکار بودن مادر خويش است، مسئله ای که به هيچ روی قابل باور و پذيرش نيست، مگر در يک حالت!

اينکه اين پسر در حال تلاش برای راضی کردن حکومت و نجات جان مادر خويش از اعدام بوده و حکومت تهران هم به دنبال مفری برای گريز از اين ورطه با استفاده از اين نمايش تلويزيونی بوده است.

اما چه چيز، مقامات حکومتی ايران را از اجرای حکم اعدام، مسئله ای که امروزه در ايران بسيار عادی شده و مواجه با سازمانهای  حقوق بشر و حقوق زنان ، اين همه نگران کرده است؟

چرا حکومت تهران اين نگرانی و هراس، در برابر خشم جهانی را هنگام اعدام اشخاص و افراد ديگر نداشته و ندارد؟

دليل اين است که از دست رای جامعه جهانی در پی اعدام اين زن، افکار عمومی جهان را بيش از پيش برای پذيرش حمله نظامی به يک  «رژيم وحشی» آماده خواهد کرد.

همانطور که صدام حسين در هنگام اشغال کويت و زمانی که جنايات و اعدام های خود عليه روزنامه نگاران را به رخ جهانيان ميکشيد، با اعدام  فرزاد بازوفت*،روزنامه نگار بريتانيايیِ ايرانی الاصل و تصاوير جنايات طالبان و جلوگيری آنها از تحصيل دختران در افغانستان، خشم جامعه جهانی را شعله ور و افکار عمومی جهان را برای پذيرش حمله نظامی و به زير کشيدن اين دو نظام تبهکار آماده ساخت.

منبع: روزنامه فرامنطقه ای الشرق الأوسط

ترجمه و برگردان : کيومرث إعطا

*فرزاد بازوفت :

فرزاد بازوفت خبرنگار ايرانی‌الاصل مقيم در کشور انگلستان بود. وی با نشريه آبزرور انگلستان همکاری داشت.فرزاد بازوفت در سال ۱۹۹۰ ميلادی در سفری به عراق، توسط نيروهای امنيتی رژيم صدام حسين دستگير شد و در تاريخ ۱۵ مارس در زندان ابوغريب به جرم جاسوسی برای اسرائيل به دار آويخته شد.دولت انگلستان در واکنش به اعدام خبرنگار روزنامه آبزرور، سفير خود در عراق را به لندن فرا خواند و تمام سفرهای رسمی مقامات دولت انگلستان به عراق را برهم زد. اعدام فرزاد بازوفت باعث خشم عمومی در غرب و انتقاد بسيار گسترده رسانه‌های کشورهای غربی و سازمان‌های مدافع حقوق خبرنگاران و همچنين سازمان‌های مدافع حقوق بشر از رژيم صدام حسين برای قتل خبرنگاران شد.پس از اشغال عراق در ۱ مه ۲۰۰۳ ميلادی، نشريه آبزرور، رد افسر اطلاعاتی و بازجوی درگير در پرونده اعدام فرزاد بازوفت را پيدا کرد. افسر اطلاعاتی عراقی با نام کاظم عسگر که دارای درجه سرهنگی بود، اعتراف کرد که اتهام جاسوسی برای فرزاد بازوفت، اتهامی غيرواقعی بوده و برچسب جاسوسی و دستور اعدام به حکم صدام حسين انجام گرفته بوده است. ( ويکيپديا)

ایران و نخستین درس برای اوباما

6015158537782423509

عبدالرحمن الراشد ، نویسنده برجسته روزنامه الشرق الأوسط ، در شماره 25 اکتبر مقاله ای تحت عنوان  » ایران ، درس نخست برای اوباما  »   نوشته و در آن به آثار بازیهای سیاسی ایران بر موقعیت باراک اوباما پرداخته است ، استاد الراشد مقاله خود را اینگونه آغاز میکند .

کره شمالی هنگامی از لجبازیهای هسته ای خود دست کشید و حاضر به تعلیق برنامه های هسته ای  خود و امحاء یکی از مراکز هسته ای شد که در مقابل آن  آمریکا  ، حاضر به دادن امتیازهایی اندک از جمله کمک مالی محدود و رفع تحریمهای اقتصادی  گردید .

تعلیق تحریم های اقتصادی و ترغیب کردن ژاپن به کمکهایی هر چند محدود درست زمان زمامداری رئیس جمهور قبلی آمریکا یعنی جرج دبلیو بوش اتفاق می افتاد ، که خود اصراری شدید به فشارهای بین المللی و اقتصادی علیه دولت پیونگ یانگ داشت  .

اما این التزامها دیری نپائید ، چرا که دولت کره شمالی خیلی زود به رفتارهای سیاسی  گذشته خود بازگشته و از راهی که جرج بوش برای خروج از بحران اندیشیده بود ، بازگشت .

 هم اکنون ، باراک اوباما در برابر دو خطر جدی و بزرگ قرار گرفته است ،

یکی ، کره شمالیِ تجدد یافته تر از گذشته ، دیگری ایرانی  با مشخصات تازه !

ایرانی که تا کنون ، سیاست های باراک اوباما در برابرش منفعلانه بوده است . همانطور که نشست بین الملی وین که با فرض اتخاذ برخور شدید تر با نظام تهران در صورت عدم پاسخگوئی به درخواستهای بین المللی جهت تحویل ذخایر غنی شده اورانیم ، تشکیل شده بود ، بدون هیچ دستاورد مثبتی پایان یافت و این تهران بود که با خرید وقت و سعی در ایجاد شکاف بین کشورهای طرف مذاکره خود ،  به گیریزگاه دیگری رسید .

عقیده من بر این است  ، که تلاش ایران در جلب نظر برخی کشورها غربی ، برای خرید زمان چند هفته ای و موفقیت در آن ، مسلما به اختلاف و شکاف در نظرات جامعه بین المللی منجر خواهد شده و این یعنی به دست آوردن زمان از سوی تهران …همان شیوه و سیاستی که صدام از درک آن عاجز ماند و این عدم درک به برخورد سریعتر جهان  با وی و سرنگونیش منجر شد .

در حالی که  منطقه ما ، مملو از سلاح ، ستیزه جو ، نفت و ترور شده است ، مسلما ایران برای رسیدن به خواسته های هسته ای خود ، نخواهد توانست از همان شیوه و اسلوب کره شمالی پیروی کند . چرا که تفاوت بزرگ بین  شرایط این دو کشور همانا وجود سرشار منابع انرژی همچون نفت است و این تفاوت است که منطقه را برای کل جهان ، نسبت به منطقه کره ، مهمتر کرده است .

اما رسیدن ایران به شرایطی مشابه شرایط کره شمالی مسئله ایست که برنارد کوشنر ، وزیر خارجه فرانسه از آن به عنوان » نشستن منطقه بر روی بشکه باروت » یاد میکند ، اظهار نظری که جمهوری اسلامی در بهره گیری از آن برای ایجاد یک درگیری مصلحتی با فرانسه به خوبی بهره گرفته است ، و از این تنش برای ایجاد شکاف در صف جهانی !

به طبع دولت ایران به عمد بر اختلافات با دولت فرانسه دامن میزند ، چرا که میداند ، فقط فرانسه است که میتواند غنی سازی اورانیم را در حد استفاده جهت مصارف پزشکی برای ایران فراهم کند .

کما اینکه دیدیم چگونه نظام  ایران ، باراک اوباما را با آخرین تصمیمش ، در صحنه اختلافات جهانی به سخره گرفت  ، آنجا که باراک اوباما در جریان اختلاف نظرش با دیگر کشورها که میگفتند ، ایران هرگز حاضر به همکاری واقعی و صادقانه با جامعه جهانی نخواهد شد و اوباما معتقد به نظری دیگر بود ، ایران ابتدا و در جریان نشست کشورهای بزرگ به نمایندگی از جامعه بین الملل ، شرایط آنان را مبنی بر غنی کردن اورانیم ذخیره خود در خارج از ایران پذیرفتند و نشست را به پایان بردند ، اما بعد از آن بر نظریه مخالفان اوباما صحه میگذارد و بعد از گذشت چند ساعت از بازگشت تیم مذاکره کنده به تهران  ، اعلام میکند ، نه اینکه قصد ندارد اورانیم خود را به خارج تحویل دهد بلکه مایل است ، اورانیم غنی شده مورد نیاز خود را از کشورهای دیگر خریداری کند .

اگر اینبار و در فرصت باقی مانده ، ایران به صورت واقعی ثابت نکند که در رسیدن به توافق با جامعه بین الملل جدی  و صادق است ، انگاه این پرزیدنت اوباما خواهد که موقعیتش را در برابر منتقدان خارج و داخل دولتش از دست خواهد داد .

این حقیقت را پنهان نمیکنم که نشست اخیر در وین و مذاکرات ، کاملا با شکست مواجه شده است و این شکست طبیعتا دشمنی ایران را افزایش داده است . تا آنجا که یکی از دیپلماتهای حاضر در نشست به من گفت :

گمان میکردیم حکومت ایران در این نشست تلاش دارد تا تنیجه مذاکرات را به سوی توافق بر سر غنی سازی اورانیم خود در خارج از ایران سوق دهد ، اما در کمال غافلگیری دیدم آنچه را ایران در جریان نشست ادعا میکرد ، دروغی بیش ، ولی با شکل تازه تر نبوده است    .

و اکنون….این اولین درس و آموزش برای پرزیدنت باراک اوباما در شناخت هر چه بیشتر و واقعی تر از منطقه ما خواهد بود .

منبع : الشرق الأوسط

ترجمه و برگردان : اَلفی – بابیلونسکای بلاگ

تأسیسات مخفی هسته ای قم

large_55286_85888

 

کارشناس و تحلیلگر مسائل خاورمیانه ، دکتر عبدالرحمن الراشد ، در مقاله ای که شماره 25 سپتامبر الشرق الأوسط مینویسد ، به تبعات افشای تأسیسات هسته ای قم در ایران و ارتباط آن با کشورهای منطقه پرداخته و چنین آغاز میکند :

مدتی پیش ، احمدی نژاد همگان را به خبر غافلگیر کننده هسته ای  وعده  داده بود ، و اکنون این  سوپرایز هسته ای  فرارسیده است .

ظاهرا برای احمدی نژاد این همه جدل بین المللی ، چالشهای سیاسی ، فرار از بازرسی ها و نگرانی های بین مللی ، غنی کردن

اورانیم و ساخت سانتریفیوژهای جدید ،  تا به  امروز راضی کننده نبود .

واینک کشف تأسیسات مخفی شده هسته ای در نزدیکی شهر قم .

دولت ایران  به محض اینکه احساس کرد که در معرض خطر افشای تأسیسات مخفیش در قم قرار گرفته است ، خود اقدام به اعلام

وجود آن به نهادهای بین المللی کرد .

امروز در نیویورک و پیتسبورگ (پنسیلوانیا) ، ایران تبدیل به مسئله نخست دنیا و این نشست ها گردیده است ، چیزی که احمدی نژاد

از آن فراوان لذت میبرد !

اما ایران  مسلما در مسیر خطرناکی گام برداشته است ، مسیری که شاید نتیجه آن چیزی جز تحریم و تنگ تر شدن محاصره

اقتصادی و سیاسی در نشست اوایل اکتبر نداشته باشد ، اضافه شدن این تحریم ها به اعتراضات خاموش نشدنی معترضان به سرقت

انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران ، مسلما کار این سیستم را دشوارتر از پیش خواهد کرد .

 

آیا نزدیکتر شدن نظام حاکم بر ایران به مرحله خطرناک ساخت  سلاح هسته ای و کشف این تآسیسات مخفی در نزدیکی تهران ،

منجر به حل و فصل این بحران پر خطر خواهد شد ؟

منظور این است ، آیا این کشف و افشای اخیر منجر به ضربه نهائی ، چه منفی و چه مثبت خواهد شد ؟

 

در این مرحله حساس ، هیچ یک از کشورهای قدرتمند دنیا در صف طرفداران ایران قرار نگرفته است ، جز چین و روسیه ، که این

دو هم با احتیاط بسیار در حال گام برداشتند در این مسیر هستند .

نیکلا سارکوزی ، رئیس جمهور فرانسه که خود از رهبرانی بود که تا کنون از مخالفان برخورد و تحریم سخت علیه ایران شناخته

شده بود ، اما بعد از این افشای جدید ، آنچنان آشفته شده است که در نیویورک  اینچنین سخن میراند ؛ دیگر فریبکارها و مخفی

کاریهای ایران برای دنیا قابل قبول نخواهد بود و گزینه ای جز یک اجماع جهانی برای برخورد شدید با ایران باقی نمانده است .

 

حتی روسیه که تا کنون از پشتیبانان اصلی جمهوری اسلامی ایران به شمار میرفت ، با تغییر موضعی آشکار ، هرچند با احتیاط ،

خود را تا حدودی متمایل به تحریم ها نشان داده است .

فقط در این میان موضع چین است ، که بعید به نظر میرسد بتواند در برابر امتیازات متقابل ایالات متحده ، مقاومت کند ، ازین رو

میتوان سرسختی نسبی و زیرکانه چین و روسیه را به امتیاز گیری از آمریکا را به راحتی تعبیر و تفسیر کرد .

 

اما در این میان ، نکته مثبتی که میتوان تا حدودی به آن امیدوار بود ، عقب نشینی نسبی ایران در برابر یک اجماع سخت و بزرگ

 جهانیست ، عقب نشینی که شاید منجر به پذیرش کامل پروتکل های منع تسلیحات هسته ای و اجرای تعلیق موقتی از سوی ایران

 شود عقب نشینی که جامه جهانی ، به خصوص کشورهای منطقه بی صبرانه در انتظار آن هستند .

 

شاید جمهوری اسلامی این نکته را دریافته باشد که با افشای تأسیسات مذکور ، اکنون حمله نظامی از شکل جنگ روانی گذشته  در

حال خارج شدن است و بیشتر جنبه یک تهدید واقعی را به خود گرفته است  .

همانطور که تصمیمات آینده شورای امنیت سازمان ملل ، چه در احتمال کمتر ، برخورد نظامی باشد و چه محتملتر ، تحریم

سخت اقتصادی و سیاسی باشد ، مسلما باعث انزوای بیش از پیش حکومت ایران خواهد شد .

 

این احتمالات در رابطه با تصمیمات جامعه جهانی زمانی قوی تر میشود که بپذیریم خبر ساخت بیش از سه هزار سانتریفیوژ در این

 تأسیسات مخفی ، از اصل خبر کشف تأسیسات ، برای دنیا شوک آورتر و هراس آورتر بوده است .

 

آیا ممکن است ، امیدوار بود حکومت ایران این مخاطرات را درک کند ؟

آیا ممکن است ، امیدوار بود نظام حاکم در ایران از این غرور خطرناک خود دست برداشته و به  کابوس یک تهدید

 تسلیحاتی-هسته ای پایان دهد ؟

تهدیدی که با واقع بینی میتوان به خوبی دریافت که بیش از آنکه غرب یا حتی اسرائیل را مورد هدف داده باشد ، کشورهای منطقه و

همسایگان خود را نشانه گرفته است .

تهدیدی که با با در نظر گرفتن حضور و دخالتهای جمهوری اسلامی ایران در کشورهائی همچون عراق ، افغانستان ، لبنان و کمک

به عمیقتر شدن منازعات داخلی فلسطین ، جدا از تهدیدات نظامی-موشکی ، بیشتر به منطقه ای بودن آن پی خواهیم برد تا فرامنطقه

ای بودن آن .

 

منبع :  الشرق الأوسط

 

ترجمه و برگردان  :    اَلفی  –   بابیلونسکای بلاگ

نظام حاکم بر ایران و سازمان تروریستی القاعده

188716

 

روزنامه الشرق الأوسط چاپ لندن  ، درمقاله ای در شماره 23 سپتامبر به قلم عبدالرحمن الراشد ، نویسنده ، تحلیلگر و کارشناس

مسائل خاورمیانه ، مینویسد :

 

  سالها میگذرد و ما همچنان میخوانیم که گروهی تحت امر سازمان تروریستی القاعده ، بعد از شروع جنگ در افغانستان از سوی

آمریکا و متحدانش در سال 2001 ، از قندهار به سوی ایران فرار کرده اند  . این روایت ، یعنی فرار گروهی از القاعده به ایران 

به یک دلیل بزرگ و اساسی ، هیچگاه قابل تصدیق نبود ،

 

این دلیل چیزی نبود جز اینکه ، سازمان القاعده ، سازمانیست سنی مذهب و ایضاٌ افراطی که همیشه در حال تکفیر شیعیان بوده است

و از طرف دیگر ، نظام حاکم بر ایران ، یعنی نظام ولایت فقیه ، نظامیست شیعه مذهب و کاملا افراطی  !

 دو نقطه ای که از لحاظ ایدئولوژیک ، کاملا در مقابل یکدیگر بوده و هستند .

 

اما ، بعد از گذشت دو سال ، یعنی در سال 2003 انفجاری تروریستی ،  شهر ریاض را مورد هدف قرار داد ، انفجاری که بعد از آن ، رسوائی بزرگی  طی  کنترل های امنیتی مکالمات تلفنی انجام شده ،قبل و بعد از انفجار به بار آمد .

.

 

در آن سوی تلفن شخصی نبود جز ، » سیف العدل »  ! …………یکی از رهبران سازمان القاعده ، که بر طبق شایعات دو سال قبل

جزء اشخاصی بود که به ایران گریخته بود ، اما این بار شایعه ای در کار نبود ، زیرا رهگیری و رصد مکالمات تلفنی مذکور نشان

میداد که یک سر ارتباط به داخل ایران بازمیگردد .

 

بر طبق اطلاعات موجود از آن زمان تا کنون ، حکومت ایران یک بار وجود برخی از اعضای القاعده را در خاک خود انکار و نفی

نکرده است ، به علاوه اینکه بارها تأکید کرده است که گروهی از اعضای این سازمان بازداشت و در اختیار حکومت جمهوری اسلامی هستند .

 

نظام  جمهوری اسلامی ایران مدعی بود که اطلاعی از نحوه این عملیات و تماسهای قبل از آن نداشته است .

 

در سالهای بعد از آن ، پرده های بیشتری ، به رقم استمرار تکفیر کردن شیعیان و اقدامات تروریستی علیه آنان از سوی القاعده ، به

خصوص در عراق ، از ارتباط آنان و نظام حاکم بر ایران ، از این راز برداشته شد .

در این میان ، دلایل بسیار و شواهد فراوانی وجود داشت که نشان از همکاری راهبردی بین سازمان افراطی القاعده و نظام جمهوری

اسلامی در ایران داشت .

 

دلایلی که مهمترین آن ، وجود دشمن های مشترک  غربی و عربی در دکترین سیاسی و ایدئولوژی این نظام و آن سازمان است .

راز سازمان القاعده ، توسط رویه  و عملکرد خودش کاملا بر ملا شده است ، چرا که قبل از اجرای هر عملیاتی وجود سیستمهای

اطلاعاتی قوی برایش حیاتیست ، اطلاعاتی از منطقه و دیگر کشورها که مسلما جمع آوری آنها در توان یک سازمان نیست ،

اطلاعات مناطقی که دقیقا نقطه قوت سیستم اطلاعاتی حکومتی در ایران است . عراق ، افغانستان و خاورمیانه

 

سازمان افراطی و تروریستی القاعده ، حقیقتی است موجود ، که عملیات تروریستی آن فقط مختص به غرب و منافع آن نبوده ، بلکه

عمده عملیات آن در مرحله نخست جهان اسلام را شامل شده است . از شرق اندونزی تا غرب مراکش .

 

چیدن دانسته ها و اطلاعات درکنار یکدیگر ، ما را مجبور خواهد ساخت تاریخ القاعده  را دوباره مرور و بازخوانی کنیم ، باید برای

این کار به تاریخ قبل از 11 سپتامبر بازگشت .

 

در ابتدا  ، عملکرد القاعده شباهت بسیار نزدیکی از لحاظ سیستماتیک به سازمانهای چپی داشت که کاملا در راستای منافع قدرتهای

منطقه عمل میکردند .

سازمانهای چریکی که ابتدا و انتهای آنان مشخص و معلوم بود .

 

مسلما بازخوانی و بررسی یک  » فصل » خاص از کتاب تاریخ سازمان القاعده از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است ، فصلی که

 در آن  » سعد » ، پسر اسامه بن لادن و تعدادی از ستیزه جویان القاعده ، سیف العدل را که به همراه همسر و سیزده تن از خانواده

 اش عازم ایران بود ، همراهی میکردند .

 

در بازخوانی این فصل مهم از تاریخ القاعده ، اگر نپذیریم که تشکیلات این سازمان به طور کامل ، ریشه ای از ساختار نظامی

دارد .

این مسئله  اسرار بسیاری را همچون ، برنامه ریزیهای سازمان یافته در کل منطقه و کشورهای آن ، دسترسی خاص به ابزار و

روشهای سخت افزاری و نرم افزاری ،برای اجرای عملیاتهای گسترده تروریستی ، بر ملا میسازد .

 

تنها مشکل موجود برای عده ای کثیر ،پذیرش این مسئله  است که چگونه یک گروه افراطی سنی در همکاری تنگا تنگی با نظامی

افراطی و شیعه است .

پاسخ این است :

رسیدن به اهداف مشترک در مقابل دشمنانی مشترک

برای کسانی که احتمال همکاری بین این دو سیستم افراطی مذهبی ، که از لحاظ ایدئولوژی در نقطه مقابل یکدیگرند را ضعیف یا

غیر ممکن میدانند ، این توضیح کافیست که پنچ سال است ، جوانان و نوجوانانی که در استخدام القاعده هستند و در یک جا آموزش

میبینند ، مسلح میشوند و از خاک آن به خاک عراق میرسند ، بدون خطر و به سادگی آماده عملیات میشوند ،

 

آنجا خاک ایران است ، کشوری که زیر سلطه حکومتی افراطی و مذهبی است .

 

آیا این انجام این عملیات در عراق ، افغانستان و کشورهای دیگر منطقه ، همسو و هم جهت با منافع نظام حاکم بر ایران نیست ؟

 

نظامی که یدی طولانی در رهبری و مدیریت نیروهای شبه نظامی افراطی همچون حماس سنی مذهب در فلسطین ، حزب الله شیعه

در لبنان ، شبه نظامیان شیعه و سنی  در عراق  و شیعیان شورشی حوتی در یمن دارد .

 

 

منبع  :  الشرق الأوسط  – عبدالحمن الراشد

 

ترجمه و برگردان : اَلفی –  بابیلونسکای بلاگ 

الشرق الاوسط : محمد علی ابطحی همیشه » مرد فرهیخته اصلاحات ایران» خواهد ماند

188716عبدالرحمن الراشد در مقاله ای که در الشرق الاوسط مینویسد تلاش میکند با اشاره خصوصیات فردی وسوابق سیاسی و اصلاح طلبانه کسانی همچون محمد علی ابطحی به مخاطبان عرب زبان خود از سرار دنیا یاداوری کند که مردان بزرگ اصلاحات ایران حتی با وجود اعترافاتی که او آنها را «مضحک» و باعث تحقیر بیشتر «مرشد» نظام میخواند ، همچنان محبوب ، بزرگمنش و دارای اعتبار میباشند .

الراشد مینویسد : دیگر برای کسانی که تا کنون به «بی» اخلاقی نظام حاکم اسلامی در ایران شک داشتند ، با دیدن شوی»مسخره» تلویزیونی پخش شده از تلویزیون ایران جای هیچ شک و شبه باقی نماند .

او مینویسد : تلویزیون رسمی حکومت بی شک نمونه بارزی از تلویزیون رسمی یک نظام شکست خورده و رو به سقوط است ، نه فقط به دلیل همکاری بارز در تکمیل پروژه تقلب در انتخابات ، بلکه به دلیل اجرای » کمیک» مصاحبه ها ،تحلیل ها، خبرها و دست آخر کارگردانی ضعیف دادگاه دیروز در تهران .

در دنیای امروز اعترافی که در زندان گرفته شود دیگر برای هیچ کس قابل قبول و استناد نیست چه رسد به اینکه بازجو همان قاضی باشد و از بد روزگار دشمن قسم خورده محکوم ! از محمد علی ابطحی از هنگام دستگیریش تا ظهر دادگاه همه بی خبر بودند به مانند دیگر فعالان سیاسی در بند ، ما نخواهیم فهمید از چه شیوه شکنجه و فشار روحی و صدها نوع روشهای اقرار به جرمهای ناکرده علیه آنها استفاده شده است ولی آنچه مسلم است مردان اصلاح طلبی که نزد افکار عمومی خود ومعقول و محبوب هستند ،مسلما به آن چیزی که اعتراف کرده اند هیچ»اعتقادی» نداشته اند .

الراشد اضافه میکند : مردانی که بین دو گزینه «اعدام» با تهمت سنگین «خیانت بزرگ » به نظام و اقرار و ابراز پشیمانی یکی را باید انتخاب میکردند ، با اطمینان قلبی و عقلی به اینکه در وحله اول مردم آنها را درک خواهند کرد و بابت این اعترافات تحت شکنجه و تهدید همچنان عزیزشان میدارند و در وحله دوم در نزد برادران بزرگتر خود همچون سید محمد خاتمی ، موسوی همچنان عزیز ، محترم و امین خواهند ماند ،گزینه اعترافات کمیک دادگاه دیروز را برگزیدند ، آنها مطمئن هستند مردم ایران آنها را نه اینکه ترد نمیکنند بلکه بیشتر از گذشته به آنان ارج مینهند ،

عبد الرحمن الراشد در ادامه مینویسد : با توجه به اینکه سلطه نظام در برخورد با مردمان عادی معترض در خیابانها از هیچ خشونت و جنایتی علیه شان ابا نکرد به طرز غیر انسانی آنها را در خیابانها مورد کشتار و ضرب و شتم قرار داد هم اکنون قصد واقعیش محاکمه و تنبیه زندانیان اصلاح طلب نیست و مسلما آنها به این اعترافات راضی و قانع نخواند بود ، آنها با این نمایش مضحک «دادگاه» دو چیز را میخواهند با تهدید اعلام کنند: یک : آقای رفسنجانی این معرکه شروع تصفیه حساب قدرت حاکم با شماست دو : مردمی که روزهای آینده با خشم و گستردگی بیشتری به خیابان خواهید آمد ، ما یزرگان شما را درهم شکستیم ،پس بهراسید ولی واقعیت این است که نظام حاکم تهران و شخص رهبر خود واقعیت روزها و هفته های تعیین کننده آینده را به خوبی میدانند ، پس بنابراین این توحش غم انگیز در عین حال کمدی ، همان آخرین دست و پا زدن های شخصی است که در حال غرق شدن است .

عبد الرحمن الراشد در آخر یاداوری میکند که محمد علی ابطحی نزد افکار عمومی عرب بسیار محبوب است زیرا او به دلیل صداقت و تسلطش به فرهنگ و زبان عربی زحمات زیادی را برای معرفی نهضت اصلاحات ایران به دنیای عرب متحمل شد و البته که در این راه موفق بود به همین دلیل به جرات میتوان گفت بعد از محمد خاتمی او محبوب ترین مرد اصلاحات ایران نزد اعراب است ، تا جایی که اعراب از او با اینچنین نامی یاد میکنند :

» مرد فرهیخته اصلاحات ایران»